صنعت تجهیزات و خدمات میدان نفتی (یا OFS) به کلیه محصولات و خدمات مرتبط با فرآیند اکتشاف و تولید نفت و گاز، یعنی بخش بالادستی صنعت انرژی اشاره دارد.
به طور کلی این شرکت ها در ساخت، تعمیر و نگهداری تجهیزات مورد استفاده در استخراج و حمل و نقل نفت مشغول هستند. محصولاتی مانند آزمایش لرزه ای، خدمات حمل و نقل، و خدمات جهت دهی برای حفاری های افقی، علاوه بر ساخت چاه، و خدمات تولید و تکمیل، عموماً چیزی هستند که معمولاً وقتی یک شرکت خدمات میدان نفتی به ذهن می رسد، فکر می کنند.
با این حال، طیف محصولات و خدمات تحت چتر OFS گسترده است و شامل بسیاری از خدمات مبتنی بر فناوری است که برای عملیات میدانی موفقیت آمیز حیاتی هستند. چنین خدماتی شامل مکان یابی منابع انرژی، مدیریت داده های انرژی، ارزیابی حفاری و سازند، علوم زمین شناسی و بسیاری موارد دیگر است.
نوآوری های فناوری در طول زمان منجر به افزایش کارایی در استخراج و مدیریت منابع شده است و شرکت های OFS بزرگتر مانند Schlumberger و Halliburton از خدمات مبتنی بر فناوری برای پاسخگویی به تقاضای فزاینده در این زیربخش سرمایه گذاری کرده اند. سایر شرکتهای OFS مانند Helmerich & Payne همچنان در خدمات قدیمی، از جمله ساخت دکلها و تجهیزات، خدمات حفاری و محصولات تخصص دارند.
چگونه شرکت های خدمات میدان نفتی در صنعت جا می گیرند؟
ارائه دهندگان OFS در شکل مدرن خود از طریق ترکیبی از عوامل به وجود آمدند که قدمت آن به افت قیمت نفت در اواخر دهه نود و ادغام بزرگ BP-Amoco در سال 1998 و Exxon-Mobil در سال 1999 بازمیگردد. و امکان تجدید ساختار و بهینه سازی دارایی ها را فراهم کرد.
در حالی که مزایای این ادغام ها در بخش پایین دستی مشخص بود، تأثیر آن برای بالادست چندان مشهود نبود. در واقع، مالکیت داخلی این انواع مختلف خدمات، ناکارآمدیها و مراکز هزینه اضافی را ایجاد میکند که ارائه خدمات بالادستی لازم را بدون تأثیرگذاری بر قیمت نهایی، پرهزینه میسازد.
این عوامل و ریزه کاریهای بخش، توسعه یک صنعت خدمات تخصصی میدان نفتی را امکانپذیر کرد، که امروزه اکثریت فناوری (عمدتا داراییها و افراد) و نوآوری ضروری را در طول چرخه عمر توسعه نفت و گاز فراهم میکند.
منطق برون سپاری قابلیت خدمات را می توان در سه نکته کلیدی خلاصه کرد:
صرفه جویی در مقیاس
تخصص شرکت ها در زنجیره خدمات امکان رقابت شدید بین تامین کنندگان را فراهم می کند و در عین حال نوآوری فنی را نیز تسهیل می کند. مالکیت داخلی خدمات ممکن است افزایش سریع چنین رقابت و پیشرفت های فناوری را که صنعت طی چند دهه اخیر شاهد آن بوده است، فراهم نکرده باشد.
کارایی سرمایه
یک شرکت خدماتی که بتواند طیف وسیعی از مشتریان (عمومی بزرگ/کوچک، دولتی، مستقل و غیره) را تامین کند، انتظار دارد بتواند به نرخ های بالاتری از استفاده برای دارایی های خود دست یابد و در نتیجه بازده سرمایه به کار گرفته شده بهتری داشته باشد. نسبت به آنچه که یک شرکت E&P می تواند توسط موجودی خود محدود شود.
پاسخگویی
ارائه دهندگان خدمات شخص ثالث مسلماً امکان افزایش مسئولیت پذیری و ایجاد ساختارهای پاداش بین اپراتور/پیمانکار را فراهم می کنند. با این حال برون سپاری ممکن است منجر به ریسک بیشتر اپراتور، تاخیر در اجرا و حتی قیمت گذاری نادرست قرارداد شود.
محرک ها و شاخص های کلیدی صنعت خدمات میدان نفتی
در اصل، درآمد شرکتهای OFS تابعی از سرمایه و مخارج عملیاتی شرکتهای E&P است که به نوبه خود تحت تأثیر انتظارات فعلی و آتی قیمت نفت و گاز طبیعی است.
البته چندین عامل دیگر نیز وجود دارد (پیشرفت در فناوری، آب و هوا، فصلی بودن هزینه ها، در دسترس بودن منابع مالی، عوامل سیاسی و غیره)، اما در نهایت این تعادل عرضه و تقاضا و اصول بازار است که انگیزه های سرمایه گذاری را تعیین می کند. توسط این شرکت ها در زیر فهرستی غیر انحصاری از شاخصهای پیشرو که برای سنجش چشمانداز و تقاضا در بخش OFS استفاده میشوند، آمده است:
بودجههای مخارج سرمایهای E&P
اندازه بودجههای سرمایه در نهایت نحوه عملکرد صنعت OFS را مشخص میکند. شرکت های E&P معمولاً در سه ماهه پایانی سال جاری شروع به تهیه پیش نویس بودجه کل برای سال آینده می کنند. سپس بسیاری از آنها برنامه های هزینه های آینده، استراتژی و نتایج سه ماهه/سالانه خود را از طریق تماس های درآمدی سه ماهه و بیانیه های مطبوعاتی به بازار اعلام می کنند.
این تماسها و اخبار منتشر شده معمولاً بهعنوان شاخص اصلی تقاضای آینده به دقت مورد توجه قرار میگیرند. با این حال، روندهای تاریخی قبل از سقوط نفت در سال 2014 نشان داد که شرکتهای بزرگ تمایل به بیش از حد هزینهکردن دارند، در حالی که شرکتها در پایان سال 2018، حتی در شرایط افزایش قیمت نفت، بودجههای کلان خود را محدود کردهاند. بودجههای ناچیز استفاده از خدمات شخص ثالث را در فهرست اولویتها پایین میآورد که منجر به ضربههای سخت به جریان درآمد شرکت OFS میشود.
شمارش دکل و چاه
از نظر تاریخی، یکی از دقیقترین معیارهای سطح تقاضا برای صنعت OFS، تعداد دکلهای چرخشی فعال است. بیکر هیوز از سال 1944 شروع به انتشار هفتگی تعداد دکل های فعال در آمریکای شمالی کرد و در سال 1975 شمارش ماهانه دکل های حفاری را آغاز کرد. شمارش دکل ها در طول تاریخ به عنوان یک فشارسنج تجاری برای صنعت حفاری و تامین کنندگان آن در نظر گرفته شده است. فکر این است که وقتی دکل های حفاری فعال هستند، محصولات و خدمات تولید شده توسط صنعت OFS را مصرف می کنند. با این حال، شمارش چاه ها به سمت اینکه شاخص اصلی سود باشد، گرایش داشته است.
دلیل آن تا حدی به دلیل “حفاری پد” است که در آن چندین چاه از یک سایت حفر می شود. همراه با پیشرفت های تکنولوژیکی و بازده لجستیکی، داشتن چاه های متعدد در هر پد در بازی شیل تأثیر بیشتری بر عملکرد در یک منطقه خاص دارد. در اصل، نوسانات چاه بر روی تعداد به ظاهر راکد کلی دکل، تصویر متفاوتی از سلامت این بخش ارائه می دهد. بنابراین ردیابی شمارش چاه ها در دهه گذشته قدرت پیش بینی را نسبت به نشانه های ارائه شده صرفاً توسط شمارش دکل ها بهبود بخشیده است.
نرخ روز
نرخ روز به تمام هزینه های روزانه اجاره یک دکل حفاری اشاره دارد و تقریباً نیمی از هزینه یک چاه نفت را تشکیل می دهد. مجری یک پروژه حفاری به پیمانکار حفاری که دکل، پرسنل حفاری و سایر موارد جانبی را فراهم می کند، نرخ روز پرداخت می کند. شرکتهای نفتی و پیمانکاران حفاری معمولاً روی یک هزینه ثابت برای هر قرارداد توافق میکنند.
بنابراین نرخ روز با تقسیم ارزش کل قرارداد بر تعداد روزهای قرارداد تعیین میشود. اگرچه به راحتی قابل مشاهده نیست، اما امکان ردیابی روندها از طریق اعلام نرخ روز برای سایر بخشهای دریایی کمتر «مایع»، مانند کشتیهای لرزهخیزی، قایقهای تأمین، کشتیهای پشتیبانی و کشتیهای نصب/تاسیسات سنگین نیز وجود دارد. تجزیه و تحلیل نرخ های روز در ترکیب با معیارهایی مانند استفاده از دکل به سرمایه گذاران این امکان را می دهد تا بینشی در مورد تصویر کلی عرضه و تقاضای صنعت OFS به طور کلی کسب کنند. هنگامی که نرخ روز افزایش می یابد، این به معنای کاهش عرضه ارائه دهندگان OFS یا افزایش تقاضا برای خدمات آنها است.
سفارشات تجهیزات
یک جریان ثابت از سفارشات جدید برای هر شرکت تولیدی حیاتی است و با بخش OFS تفاوتی ندارد. مرسوم است که شرکتهای OFS سفارشهای عمده تجهیزات مانند سفارشهای دکل، سفارشات ذخیرهسازی و تخلیه تولید شناور (FPSO)، سفارشهای تجهیزات زیر آب، بستههای حفاری و غیره را اعلام میکنند و این اطلاعیهها بینش مفیدی را در مورد سطح تقاضا در بخشهای مختلف ارائه میکنند. از چرخه عمر خدمات
عقب ماندگی ها
مشابه شرکت های مهندسی و ساخت و ساز، بسیاری از شرکت های OFS عقب ماندگی ها را به عنوان تصویری از سلامت کسب و کار خود اعلام می کنند. از آنجایی که عقب ماندگی یک معیار حسابرسی شده نیست و تعریف آن می تواند از شرکتی به شرکت دیگر متفاوت باشد، این رقم سخت و سریعی نیست که باید در ارزش اسمی در نظر گرفته شود.
در حالی که یک عقب ماندگی کافی معمولاً به این معنی است که شرکت مشغول است، برای عقب ماندگی هایی که بیش از حد طولانی هستند، می توان داد و ستد کرد. مگر اینکه توسط مدیریت مشخص شود، زمانبندی پروژههای عقبافتاده میتواند نسبتاً غیرقابل پیشبینی باشد و مدت زمانی کوتاهتر از چند ماه تا چند سال باشد. اما فکر کلی در تجزیه و تحلیل عقب ماندگی شرکت، ارائه نشانه ای از ارزش درآمد است که هنوز شناسایی نشده است و تقاضا برای خدماتی که در آینده ارائه می شود.
0 نظر: